
و ململ هم سر لب تاپ با باباش و آخر هم قهر کرد و من هم اومدم واسش با یه جوراب شلواری و جعبه کرم مبل برا عروسکش درست کردم که شروع کرد به بازی،بعد به همسر گفتم ماهی درست کنم یا قیمه گفتند قیمه ،چون گوشتها تکه نشده بود گفتم اومد کمکم ولی از شکل گوشتها که رنگشون سفید بود حالم بد شد اینقدر گفتم که همسر بنده خدا گفت نمیخواد دلم میخواست گوشتها رو شوت کنم تو سطل آشغال ولی خوب حیفم اومد گذاشتم تو یخچال تا یه روز که حواسم نباشه بدم خواهرم برامون قورمه سبزی بپزه وای یادم اومد حالم بد شد.ناهار استانبولی درست کردیم هر چند تکراریه ولی بهتر از هیچیه.حالا هم تو چند تا لنگه کفش کهنه گل کاشتم عاشق اینم از آت آشغالها چیز مفید بسازم.اما متاسفانه هنر ندارم که از بچگی فقط درس خوندن بلد بودم و یه وقتهای شعر معر میگفتیم و عاشق داستان خوندن بودیم ولی خوب اینها که نشد هنر زن باید هنر آشپزی ،خیاطی ،کاردستی بلد باشه چه کنیم امکانات نبود حالا شاید الان برم دنبال این کارها خدا رو چه دیدید شاید یه چهره معروف شدیم.(آرزو بر جوانان 14ساله عیب نیست)