دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۲ | 0:47 | مامان فرشته -
دو سه روز بود حالم خیلی بود سخت نگران بابام بودم راستش رو بخواید دیروز خیلی گریه کردم یک لحظه فقط یک لحظه به اینکه اگه خدای نکرده بابام نباشه فکر کردم دنیا روی سرم هوار شد آخ بد بود خیلی بد زود ذهنم رو منحرف کردم دیشب با دوتا آرام بخش خوابیدم صبح هم حالم بد بود بسیار بد بعد نشستم با خودم فکر کردم آیا میتونم با این همه ناراحتی و غصه چیزی رو تغییر بدم آیا من بابام رو بیشتر دوست دارم یا خدا بنده اش رو ؟؟؟؟؟؟؟همینطور با خودم فکر کردم و شیطون رو لعنت کردم شروع کردم آرام آرام صلوات فرستادن و ذکر لاحول ولا قوه الا بالله که قبلترها خیلی میخوندم بعد تلویزیون حدیث کسا داشت گوش دادم میدونید که خوندن این حدیث روزانه یا خصوصا قبل از خواب واسه رفع گرفتاری و آزاد شدن از اندوه و غصه بسیار توصیه شده گفتم خدایا این وعده مولا علی و پیامبر بزرگوار هست که میگه رفع غم میشه از شنوندگان این حدیث پس به من کمک کن و نگرانیم رو برطرف کن خلاصه نذر کردم گفتم یا فاطمه الزهرا امروز برم دکتر بگه بابام چیزیش نیست روز عید غدیر آش رشته درست میکنم ساعت یک و نیم آماده شدم بعد از اینکه به بچه هام ناهار دادم رفتم خونه بابام با داداش 2 و خانمش رفتیم دکتر ساعت 4 رسیدیم اول بابام یه کار بانکی داشت که انجام داد بعد رفتیم آزمایشگاه دکتر واسه دوتا تست کبدی بهم توضیح داد که باید تکرار بشه و یه صد تومن ناقابل داداشم پیاده شد بعد رفتیم مطب دکتر که خدا روشکر دکتر فرمود مشکل با دارو حل میشه ومن بسیار خدا رو شکر کردم بعد رفتم داروهای بابام رو گرفتم و رفتم مطب دکتر زنان پرونده خواهرم که قندش رفته بالا بردم که دکتر فرمودند به متخصص داخلی مراجعه شود بعد زن داداش هم که بنده خدا کارش نصف و نیمه موند رو برداشتیم و رفتیم چند سیخ جگر بر تن خسته مان زدیم که جایتان خالی و باز داداش زحمت کشید و حساب نمود بعد حرکت به سوی ولایت که ساعت نه و نیم اومدیم خونه بابام دستور داروها رو گفتم و بعد اومدم خونه دیدم شوهر به دوستش گفته باید مشکل اینترنت موبایلش رو حل کنه که ایشون با خانومشون اومده بودند خوشبختانه همسر خونه رو مرتب نگه داشته بود و من هم پذیرایی کردم و اونها هم چون غریبگی می کردند و اولین بار اومده بودند خونه ما نیم ساعت بعد رفتند .خدایا ممنونم میدانم که اگر فقط و فقط تو را راضی نگه دارم دیگر غمی ندارم اما نمیدانم چرا یکدفعه حساب همه چیز از دستم میرود خدایا من که میگویم مرا لحظه ای به خودم نگذار ای خدای خوب کمکم کن نفسم را ادب کنم تا برایم رضایت دیگران در صورتی مهم باشد که رضایت تو در آن باشد آمین