امروز دختر دومی ساعت ده ونیم برگشت چهارشنبه ها کلاساشون کمتره در عوض پدرشون در طول هفته در میارن خلاصه منم که برا خودمون و دختر بزرگه خورش کرفس و برا اون دوتا کوچکترها خورش قیمه پختم چون بشدت از کرفس متنفرند 😅 به دختر دومی گفتم بیا بشین در مورد مشکلات مکتوبت صحبت کنیم اول گفت ببین خستمه گفتم خوب بزاریم برا بعد بعد فهمیدم ادا در میاره کلا شوخه ولی شوخی جدیش نامعلومه 😭
خلاصه اول کنکور گفتم ببین تو دوست داری به ارزوهات برسی حالا یا باید از طریق درس خوندن یا مهارت باید بتونی روی مای خودت بایستی و چون میدونم استعداد خوبی داری من فقط راهنمایی میکنم والبته با تنبلی و راحت طلبی به هیچ جا نمیرسی نه تو نه بقیه حالا اون استثناهای ارث بابا و....به کنار
دوم پول چقدر پول تو جیبی میخوای یه کم حرف زد و گفتم بهش من حاضرم ماهیانه بهتون پول بدم مدیریت با خودتون که انگار زیاد خوشش نیومد و نمیدونم دقیفا چه میخواد البته کلا دختر ولخرجی نیست اما خوب یه سری خرید البوم و....هنرمندا دارند که براشون جذابه و معمولا الان که همه مون کارتمون خالیه این دومی پول تو کارتش هست😅😅😅😅در حد اینکه بریم سوپری و اینا😅اخه اخر ماهست و حقوق ما هم ۷۰درصدش میره قسط هی نون خور دولت نباشید لطفا 😅باز هم خدا رو شکر
در مورد تتو گفتم اجازه داری یه تتو کوجولو بزنی و در بحث و انتقاد و مضرات و....کاشف بعمل اومد قصدش بعد از ۱۸سالگیه که ما بسی خرسند گشته که انشاالله از اسب شیطون پیاده بشه😅😅😅
در مورد رنگ مو که من واقعا موهای خودش رو دوست داشتم و البته چند جا برا رنگ فانتزی رفتم گیرم نیومد شهرمون خوب کوچیکه
در مورد لباس پوشیدن خداییش من با توجه به فرهنگ خانواده و شهر کوچیک در موردشون حداقل ها رو میگم واصلا سختگیری نمیکنم با اینکه خیلی حرف میشنوم اما تیپشون مثل نود درصد دخترای دیگه هست با اینکه انتخاب من پوشش نزدیک به خودم هست اما تو خونه که همیشه ازاد هستند و همه نوع لباس دارند
در مورد شهر کوچیک ونبود امکانات گفتم بهش همت کن یه شهر خوب قبول شید من خودم پامیشم باهاتون میام ولی نمیتونم همینطوری خونه و زندگیمون رو انتقال بدم چون واقعا خیلی کار هزینه بر و از عهده ام خارج هست .حالا همین دختر دومی عاشق خونه مونه و هیچ کقت حاضر نیست بره جایی میگه اگه میشه خونمون ببریم بریم منم میگم اره چند تا چرخ میزاریم زیرش میبریم با خودمون 😅خونمون ساده هست اما دوستش داره
اهان قبلش گفتم مشکلاتت فقط همین ها هستند گفت نه اگه بخوام بنویسم یکهفته طول میکشه😅😅😅خیلی نامرده🤣
در مورد ازادی هم بهش گفتم و مثال زدم و از خطراتش گفتم براش و بهش گفتم من و بابا باهاتون همه جا میایم مثلا همسر اولاش از کافه رفتن متنفر بود من که لزومش بهش گفتم بنده خدا پایه هست الان یا خیلی وقتها همسر کار داره من به زور راضیش میکنم بریم با بچه ها با همکلاسی ها و دوستاش هم هر وقت خواسته رفته کافه و کنار دریا حتی خونه هاشون .البته کلا با کمی سختگیری موافقم چون الان ما لی لی به لا لاشون بزاریم فردا توی جامعه هزار تا مشکل و سنگ جلو پاشون هست و همه که مطابق میل اونها رفتار نمی کنند و بچه ها باید قوی تر بار بیان .....
اما خوب به هرحال ما هرکار هم انجام بدیم اون رضایت واقعی وقلبی برای بچه ها بوجود نمیاد .
در مورد مسائل مالی هم گفتم یه کم پس انداز غ نقدی دارم که برا اینده خودتونه هر وقت خواستید من تبدیل میکنم حتی الان که گفتند نه و میدونند شرایط اقتصادی خوب خیلی سخت شده و کلا خیلی چیزها داره از سبد خانوارهامون حذف میشه
خلاصه مامان بودن سخت ترین شغل دنیاست و خدا رو شکر بابت دخترهای دوست داشتنی خودم الهی همه بچه ها عاقبت بخیر بشند
اما کمبود محبت برام جالب بود چون خیلی خیلی بهش محبت میکنیم باید در این مورد بیشتر باهاش حرف بزنم.اما واقعا دنیای اونها چقدر با دنیای ما فرق داره اهان گفت که ناراحت میشه که ما همه اش فکر میکنیم از فضای مجازی الگو میگیره و .....
بحثمون خوب بود تنش هم داشت اما اخرش ختم به خیر شد.
از طرف مامان هیولا به سه دختر مجازی ام برید روزی یک میلیارد بار خدا رو شاکر باشید که من مامانتون نشدم😅😅😅