یه ۲۴ساعت تقریبا خیلی سخت رو با مادر سپری کردم بیشتر ازآنکه دلم برای خودم بسوزد دلم برای مادرم میسوزه انگار قرار نیست در زندگی مادر آرامش باشد شاید مقرر نیست که این دنیا به کام مادر باشد .مادرم مثل کودکی نوپا میترسد گریه می کند و من زورم به هیچی نمیرسد دلم میخواست یک نفر درکم کند که مادر نیاز به آرامش دارد .خانه پدری که شلوغ میشود همهمه زیادست مادر استرس میگیرد. وقتی استرس می گیرد تا چندین ساعت مکان را فراموش می کند البته اینها برداشت من هست .هر کسی صاحب نظر هست و من گیج و درمانده. نمیدونم شاید هر کس با توجه به روحیه خودش فکر می کند چه چیزی برای مادر بهترست.
دفتری تهیه کردم روزانه گزارش رو بنویسیم که مادر در ۲۴ساعت گذشته چه خورده چه داروهای مصرف کرده اما نتیجه :هیچ کس جدی نگرفت ومن خودم مينويسم. توضیحات من کسی رو قانع نمی کند و هیچ کس اهمیت آن را نمی داند .
چند پرستار بودن باعث شده مادر بیشتر گیج شود و تلاش من برای داشتن پرستار ثابت با توجه به وضعیت مادر به جایی نمیرسد تمکن مالی هست چون خدا خیر بده داداش دست و دلباز با روی باز هر هزینه ای پرداخت می کند اما آنچه اهمیت دارد مقاومت برخی از ماست اینجا خانه معمولی نیست و من حس میکنم به جای آنکه به فکر سلامت جسم و روان مادر باشیم مردم چی میگن ؟زورش بیشتر هست.
باید همه را درک کنم اما خوب منم انسانم یه انسان ناتوان و اگر کاری از دستم بر بیاید هم لطف خداست وگرنه میل همه ما انسانها به سمت راحتی هست .
خدایا میدانی نمیشود همه چیز را نوشت یا بر زبان آورد اما به حق خوبان درگاهت به همه ما نظر کن هر چند شایسته لطف و رحمتت تو نیستم .
خدایا همه مادران را در پناه خودت با سلامت روح و روان مقدمه آرامش دل فرزندانشان قرار بده.آمیییین.
خدایا مهربان من در دل این شب که سکوت دل انگیز آن را پس از آنهمه شلوغی برایم دلچسب هست به تو پناه میآورم برای همه آنان که پناهی جز تو ندارند خدایا پناهشان باش پناهمان باش و مارا آنی به خودمان واگذار نکن .خدایا نعمت سلامتی و امنیت تاج بزرگیست بر سرمان کمکمان کن که در حفظ آنها و برقراری آنها هوشمندانه عمل کنیم.خدایا دوستت دارم .و مرا ببخش،که همیشه از تو غافلم .ممنونم توانم دادی که با مادرم مهربان باشم ممنونم که پناه منی در سختی ها.