
هود رو با جوش شیرین و مایع ظرفشویی به راحتی تمیز کردم بعد جابجایی یخچال و فریزر همیها 4 ساعت زمان برد داشتم میمردم بعد اومدم نت دیدم اصلا بلاگفا باز نمیشه تا خوابیدم شد یک ساعت 6 نماز خوندم خوابیدم اینقدر همسایه پشتی که خونه اش رو داره میسازه کارگراش آواز میخوندن من بیدار شدم یه کم ظرف شستم بعد خواهر کوچیکه پسرش رو اورد خونه ما خودش رفت خرید پسرش با دخملا سر اینکه میگفت اونهم دختره دعوا شدند (ماده خروس)خلاصه یه دعوای با حالی بود به زور آرومشون کردم بیچاره بچه خواهرم شده مصداق ضرب المثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو نه اینکه ما سه تا دختر داریم میاد خونه ما اونم دختر میشه 
بعد ناهار ماکارونی درستیدیم متوجه شدم اون یکی خواهر خونه تکونی داره گفتیم اونم بیاد که کلی ذوقید چون وقت نکرده بود ناهار درست کنه خلاصه خوش گذشت البته بماند ماهم مبلها رو با شوهرای بیچاره شون جابه جا کردیم بعد اونها فهمیدند اوضاع وخیمه الفرار بندگان خدا یه ماکارونی خورده بودند اندازه صد تا چلو کباب انرژی صرف کردند 
بعد اونها رفتند افتادیم به جان بوفه کابینتها و چون عشق وسایل دکوری هستم حدود 2ساعت زمان برد چند تا گربه و فیل وشتر چوبی خریده بودم گذاشتم یه باغ وحشی شد نگو و نپرس چه کنم عشقم اینهاست بعد آقای شوهر رفتند مراسم ماهم یه سرویس گرفتیم رفتیم خونه خواهر جالب اینجا بود که پول خرد نداشتم میخواستم از صندوق صدقات پول قرض بگیرم پیدا نمیشد من هم یه نگاه به سقف میکردم که خدا جون حالا ما میخوایم ازت پول قرض بگیریم ها حالا تو صندوق رو قایم کن که یه دفعه دخمل پیکاسو صدا زد مامان اینجاست تو پارکینگ خلاصه رفتیم پیش خواهر بزرگه و بعد شوشو اومد و اومدیم خونه خداجون خدای خوبم در شب رحمت و مغفرت همه آنان که برایمان عزیز بودند یا عزیز عزیزانمون بودند اصلا همه رو ببخش و غرق رحمت بی نهایتت کن آمین