دیشب یکی از دوستانم که بعد از 13سال خبری ازش نداشتم آنقدر گشته بود تا شماره من رو پیدا کرده بود و زنگ زد که از زلزله چه خبر؟ به زور به یادش آوردم .روزهای سختی است برای همه جنوبیها برای همه کشور ما چون ما اعضای یک پیکریم.
ما به منطقه زلزله زده نزدیک نیستیم اما آنقدرها هم دور نیستیم.دیروز ساعت 4و 22دقیقه ظهر من و سه دخترم تو حیاط زیر درخت خونمون نشسته بودیم چیزی متوجه نشدیم همسر تو اتاق بود یهو پرید بیرون گفت زلزله من روی بالکن بودم متوجه نبودم اما دیدم پله های ورودی دارد موج میخورد فقط گفتم یا فاطمه الزهرا و آرام پایین آمدم همسر ورودی در حیاط صدا میزد بیاید تو کوچه خندیدم گفتم بابا ببین سرم لخته اتفاقی نمیفته بیرون نمیام همون موقع به همسرم گفتم این زمین لرزه یه جایی رو ویرون کرده حالا کجا خدا میداند ترس در مردم و در چهره همه دیده میشد زیاد زلزله آمده بود اما این مدلی نه ما تو حیاط جا انداختیم و نماز آیات خوندیم همیشه زود میخونم شاید برای اینکه خداوند بهمون رحم کنه .یا ارحم الراحمین.
بعد همه باهم رفتیم بیرون و بعد از رادیو فهمیدم کجا زلزله اومده گروههای امداد و نجات رفتند و دوستای من هم رفتند اما من نمیتونستم هم مسیر دور بود هم کمرم درد بود و دلیل مهمتر من فوق العاده احساساتی هستم دیشب تا صبح خوابم نبرد به زحمت شماره دوستم رو گرفتم گفت من اونجام و شهر زیر خروارها آوار است و موردی هم پیش نیامده امدادرسانی کنیم .
من دیشب خوابم نبرد هم از ترس زلزله هم از غم هموطنانم تا ساعت دو وونیم بیدار بودم بعد خوابم برد و ساعت 6بلند شدم نماز خوندم و نخوابیدم که خواهرم پسرش رو اورد خودش رفت سرکار تا برگشت پسرش ده بار بامن و ململ قهر کرد.بعد ناهار خوردیم خواهر کوچیکه موند و خواهر چهارمی رفتند و الان یه کم خوابیدم و اومدم آپ کنم از همه دوستانم که نگرانمون بودند ممنونم این زلزله بحرین و قطر هم لرزونده وحشتناک بود از ما دور بود اما فرق نمیکرد بسیار ناراحت کننده بود دیشب سوره زلزال خوندم در روایت است که برای امان از مرگ ناشی از زلزله بخوانید. خدایا به همه ما عاقبت بخیری عنایت بفرما.