شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۲ | 0:20 | مامان فرشته -
دیروز صبح که با کمردرد آغاز شد رفتم دوش آب داغ گرفتم یه کم بهتر شدم مجبورشدم ناهار از غذای مانده در فریزر بدم بچه ها بخورن .آقامون از ساعت 8 رفته بود برنامه داشتند ساعت 1برگشت .بعدش تلویزیون دید منم اصلا حوصله نداشتم بهش گفتم بریم خرید که قبول کرد و رفتیم از بس همه چیز گرون بود به خرید چند تا چیز کوچیک واسه خوردن بچه ها بسنده کردیم .اوضاعی داریم به خدا از همسر خنده ام گرفت قبلا فقط خرید میکردیم و کارت میکشیدیم اما خوب یه نفره زندگی چرخوندن سخته دیگه همسر جون چند بار پرینت چیزهایی که خریده بودیم رو چک میکرد یه مغازه هم دوبار حساب کرد ببین درسته یانه ؟خلاصه حقوق بنده 200تومنی بیشتر از شوهری بود و حالا جاش حسابی تو خرج و مخارج خونه خالیه از طرفی بنده هم از اون خانومهای فداکاریم که کل حقوقم واسه امور خانه میزارم البته بازهم میگم روزی دهنده خداست پول خرج شادی بشه و یه ریالش هم الهی خرج همکارای من (دکتر ها و...)نشه.ایشالله
غروبی جاری زنگید فردا بریم سرزمین پدری شوهر و فرمود ناهارهم خودش درست میکنه ماهم قبولیدیم قرارمون ساعت 8بود اما تا شوشو جون و وروجکها بیدار شدند و صبحونه خوردند و حرکت کردیم شد 11خلاصه ما هم برای اینکه چیزی برده باشیم تخمه و چای و نوشابه و دوغ بردیم خلاصه سه تا جاری و مادرشوهر غذا رو کشیدیم حسابی هم به بچه ها خوش گذشت الحمدولله اولین بار تو عمر مادر شدن سراغ بچه ها نرفتم و اونها یه 5ساعت خالص بدون نگرانیهای مادرونه بازی کردن و تاب خوردن و....
ساعت 6هم برگشتیم و بچه ها رو حموم دادم و دخت عنکبوتی مشقید.قرار بود بریم پیش خواهر کوچیکه که شبکه 4 فیلم پوست انداختن گذاشته بود بعدش هم کلاه پهلوی دیدیم دیگه دیر شد به صد زور بچه ها رو خوابوندم و اومدم وب رو آپ کنم.خدایا آرامش درونم را مدیون تو هستم این آرامش را در زندگی همه آنهایی که تو را به خدایی قبول دارند قرار ده و چشم حسودان را از زندگیشان دور بدار آمین