دیروز رفتم اولین جلسه بقیه کارآموز جلسه 10 شون بود خلاصه آقا ما طول و عرض پارچه هم به زور تشخیص میدهیم تنها کسی بودیم که رو پارچه برش زدیم بقیه روی الگو بعدش هم رفتم خونه خواهر بزرگه که از بچگی خیاطی بلد بود راهنماییم کرد ما یه تونیک با پارچه گل گلی که 4سال پیش بابام از مکه اورده بود برام ،دوختم . برای روز اول بدک نبود. امروز صبح ململ خانم به همراه خواهران گرامش بلند شد خلاصه نذاشت ما بخسبیم. ماهم شروع کردیم به یه خونه تمیز کردن با حال و حسابی خونه رو جارو زدیم و گردگیری کردیم و پارکینگ هم مرتب کردم که شد ساعت دوازده و نیم که بچه ها برگشتن ماهم دیگه حال نداشتیم ناهار خونه خواهر کوچیکه بودیم جاتون سبز یه خورش سبزی خوشمزه ای بود ما هم خوردیم بعدش رفتیم ظرف ها رو شستیم یه دفعه ساعت سه و بیست زلزله اومد ماهم جان شیرین سریع نماز آیات خوندیم و رفتیم سایت موسسه ژئوفیزیک معلوم شد سراوان بوده که خوشبختانه تلفاتی نداشت . بعد من ساعت 4 رفتم خیاطی که امروز لباس گره ای یادمون دادند ماهم یه دامن ریون مشکی در پیت مال 5سال پیش داشتیم برا ململ درست کردیم یه کم به خودم امیدوار شدم .البته اینقدر کج و کوله است خودم خیلی بهش خندیدم.
الان هم کلی خسته ام خدا روشکر حداقل به یکی از علاقه مندیهام پرداختم.الهی همه خصوصا هموطنای عزیزم و عزیزان دلم شاد شاد باشند.