سه شنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۲ | 23:9 | مامان فرشته -
میخواستم بیام سفرنامه رو بنویسم اما دیشب کلی مهمون داشتم سی نفری بودند نذر آش رشته داشتم واسه سلامتی همسر عزیزم که با یه تیر دو نشون زدم دوتا خواهرها کلی زحمت کشیدند با یکی از فامیلها مون خدا خیرشون بده ولی نصف ظرفها تو حیاط خلوت بود از صبح پاشدم ناهار جاتون خالی پلو میگو درست کردم و بعد از خرابکاریهای بچه ها در مهمونی دیشب کل خونه بهم ریخته بود ما هم از باغچه که عشقم هست شروع کردم و بعد هال و اتاقها و یه کم ظرف شستم و جارو برقی و گردگیری حسابی گفتم حتما مهمون میاد امشب اما هیچ نامردی پاشو خونه ما نذاشت میزارن خونه ما بهم ریخته بشه تا با صدای هر زنگی من یه نیم سکته بزنم اونوقت بیان خیلی بدجنسن.
خلاصه تا ساعت 9مشغول حمالی بودیم بعد اومدیم سراغ لب تاب اما کانکت نشد که نشد الان از رایانه بچه ها اومدم خیلی سختمه خوب چون واسه کمرم خوب نیست بهش عادت ندارم.
وای بچه های من این روزها شیطونیشون عین تورم صد در صد رفته بالا موندم چه کنم؟؟؟؟؟؟؟ دوستان مشهدی اگه هفته پیش یه مامان درمونده با دودختر فوق العاده شیطون و یه دختر نیمچه شیطون بزرگ دیدید اون مامانه من بودم محال بود یه جا بریم و از دست شیطنتهای این دو دختر (ململ و عنکبوتی) انگشت نما نشیم ای وای یه شهرتی بهم زدیم که شهرت بازیگرهای سینما تو جیبمون گذاشتیم.الان هم دارن مسواک میزنن و آتیش میسوزونن برم تا دسته گل به آب ندادن .خدایا ممنون که ما را سالم به مشهد رسوندی و سالم برگردوندی.اللهم سلم مسافریننا