بعد تاکسی دربست گرفتیم برگشتیم هتل و شام خوردیم رفتیم بالا بچه ها تا نصف شب بیدار بودند و من نتونستم نیمه شب برم حرم موقع اذون صبح بیدارشدم یعنی مدام بیدار میشدم دوباره از خستگی تلپ می افتادم خلاصه نشد که صبح برم حرم دوباره صبح این سه وروجک رو بیدار کردم رفتیم پایین واسه صبحونه .بعد با همسر رفتیم حرم و بچه ها رو گذاشتم پیش دختر بزرگه گفتیم حواسش باشه و نماز ظهر و عصر رو خوندیم و برگشتیم هتل و بعد ناهار بچه ها رو آماده کردیم آژانس گرفتیم رفتیم آتلیه و عکس انداختیم چون آتلیه نزدیک خونه دوست مشهدیمون سر راه یه جعبه شیرینی خریدیم و رفتیم خونشون و نماز مغرب و عشا اونجا خوندیم و دوست مشهدیمون کشیک حرم داشت زود رفت ماهم ساعت نه با اتوبوسهای بی آر تی رفتیم کنار حرم پیاده شدیم و از اونجا ماشین دربست گرفتیم رفتیم هتل و بعد شام بچه ها تا ساعت یک بیدار بودند وقتی خوابیدند ساعت دوونیم رفتم پایین و متصدی هتل برام آژانس خبر کرد و جاتون خالی رفتم زیارت از تنبلی کفشام رو گذاشتم تو پلاستیک و زدم زیر بغل و رفتم کنار ضریح فوق العاده شلوغ بود در آن کشاکش زوارها کفشها افتاد زیر پای زوار اصلا نمیشد خم شد رو کردم به ضریح گفتم آقا دورت بگردم ضریح پیشکش من این وقت شب کفش کجا بیارم برم هتل که پاهام رفت تو کفشایی که تو پلاستیک بودند و اروم کشیدمشون رو زمین تا از شلوغی در اومدم قربون آقا برم هر وقت یادم میفته خنده ام میگیره اونشب حسابی حرم رو گشتم وجب به وجب صحن انقلاب و مسجد گوهرشاد تا حالا 6بار رفتم مشهد اما هیچکدومشون من رو ارضا نکرده چون مدتش کم بوده و من هنوز خیلی جاهای حرم رو نرفتم خلاصه اون شب حسابی زیارت چسبید بهم خدا روشکر و......