شنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۲ | 23:36 | مامان فرشته -
دیروز جمعه خوب بعد از انجام کارهای منزل و مراقبتهای ویژه از همسر و درست کردن یک ناهار کاملا سالم و رژیمی در منزل وشستن ظروف و چندین پتو البته با ماشین لباس شویی عصر با همسر قدم زنان تا خونه بابام که فقط هفت دقیقه پیاده است رفتیم و من نمازم رو مسجد خوندم وبعد از خرید از سوپری با همسر برگشتیم خونه که کی هم اذیت شدیم چون گرد و خاک و شدت باد زیاد بود به بچه ها شام دادم تا به تکالیفشون رسیدگی کردم و البته کلاه پهلوی هم چند هفته ندیده بودم نگاه کردم شب از شدت کمردرد با خوردن یک قرص ناپروکسان 500خوابیدم قرار بود شنبه بابام ببرم دکتر که حداقل برا رفت و برگشتش 10ساعت زمان میخواست از طرفی کارهای خونه و بیماری همسر و بچه مدرسه ای داشتن و مشکلاتش و از طرفی دلم به حال بابام میسوخت بالاخره خداوند کمک کرد با خواهرم وشوهرش که نوبت دکتر داشتند بابام رو بردیم دکتر ساعت یازده ونیم حرکت کردیم تا رسیدیم دو وربع شد چقدر بابام مظلوم بود اصلا قدرت راه رفتن نداشت تازه دوساعت معطل شدیم و دکتر فوق تخصص یه عالمه آزمایش و سونو نوشت و فرمود فقط جایی که خودش میگه باید بریم تازه باید ناشتا باشه تا بتونه تشخیص و درمان کنه چون دکتر متعهدی هست بهش اعتماد دارم قبول کردم حالا قراره بابا یه روز دیگه بیاد و حدود 400کیلومتر رفت و برگشتش میشه و خیلی کسالت آوره.بعد تا خواهر نوبت دکترش شد دو ساعت طول کشید نهایت ساعت ده رسیدیم البته قبلش رفتیم شام خوردیم و قبل از شام یه قهو خونه سنتی رفتیم من و خواهر چشممون به ده پونزده تا بچه سوسول که داشتند قلیون میوه ای میکشیدند افتاد رفتیم بیرون رسما داشتیم خفه میشدیم وقتی اومدم خونه همسر حسابی حوصله اش سر رفته بود منم اومدم بهتون سر بزنم بعد برم بخوابم خدایا من جز سلامتی عزیزانم و آرامش اونها هیچ خواسته ای ندارم به لطف و کرمت مرا قدردان نعمتهای بی پایانت قرار ده آمین