یکشنبه سوم آذر ۱۳۹۲ | 16:42 | مامان فرشته -
عصر جمعه با همسر رفتیم یه گلدون نسبتا بزرگ واسه اون گل بود نمیدونم یا درختچه که خواهرم بهم داده بودخریدم و گیاه رو کاشتم کلی ذوقیدم.دیروز هم در حال نظافت و تمیز کردن خونه و امورات خانه داری گذشت این روزها دلم پر از استرس هست نوه داداشم مشکل قلبی داره باید امشب برند تهران بیمارستان قلب شهید رجایی تا نوبت عمل بگیرند از همه دوستای گلم التماس دعا دارم .دیشب هم بخاطر موضوعی که برا خانواده ای اتفاق افتاده بود ناراحت بودم صدقه گذاشتم و آیت الکرسی خوندم آخرش هم تا یه آرامش بخش نخوردم خوابم نبرد خدایا فقط فقط طول عمر با عزت ٰسلامتی عاقبت بخیری واسه همه اونهایی که دوستشون داریم و حتی همه اونهایی که اصلا نمیشناسیمشون.امروز هم ساعت 5صبح بلند شدم نمازم رو خوندم یه چرت زدم سریع پاشدم بساط صبحونه رو آماده کردم بعد تنبل خانومها و باباشون رو بلند کردم چند لقمه صبحونه چپوندم تو حلقشون و واسشون لقمه گرفتم واسه مدرسه بعد همسر برگشت و میخواست بره سرکار دید من خوابیدم برگشته میگه کوفتت بشه خوابیدی واسش شکلکک در اوردم گفتم نوش جونم تازه میخوام 2سال دیگه مرخصی بگیرم خندید و رفت اما با وجودی که دوساعت خوابیدم اما وقتی بلند شدم انگار یه دقیقه هم خوابم نبرده بود و واقعا کوفتمان شد ساعت یازده و نیم خواهر شوهر دومی اومد و با اینترنت میخواست تسویه حساب دانشگاه کنه که تا خواست بره دخترها از مدرسه برگشتند و اینقدر خواهش کردند که عمشون لطف کرد موند و ما ناهارمون رو ساعت دو ونیم خوردیم اما عمع چون کار داشت ساعت 4ازدست شیطونها فرار کرد و رفت. خدایا شکرت روزهای همه را غرق آرامش قرار بده آمین