نتیجه خواهر که الان یه پسر کاکل به سر ده روزه هست یه چند روز زردی داشت و بستری شد و کلی نی نی گولومون اذیت شد چون خون گرفتن از نی نی خیلی سخته و متاسفانه همه هم از چشم پرستارهای عزیز میبینن البته دوستای من چه گناهی دارند که نی نی ها رگ گرفتن ازشون خیلی سخته باور کنید خیلی وقتها من خودم هم با مامانها گریه میکردم از بس دلم واسه بچه ها می سوخت.
حالا خواهرم که یه دخمل موچولوی 5روزه داره از ترس یه بیست لیتر عرق خریدند و خانوادگی میخورن از بابا و ننه و داداشش و .... شاید تاثیر بزاره نی نی شون زردی نگیره البته یه ذره امروز زرد شده بود ولی به نظر من طبیعی بود .فردا نوبت دکتر متخصص داره.
نتیجه داداش هم که الان یه 16روزی باید باشه که تهران بستریه فعلا امروز از بیمارستان مرخص شده اما دوشنبه نوبت اکو داره چون متاسفانه دور ریه اش کمی آب جمع شده باید فعلا اونجا بمونه که انشاالله زود زود خوب بشه.
خلاصه یه اوضاغ شیر در شیری شده است که نگو و نپرس.همسر ما هم این روزها بسیوررررر گرفتار کارهای اداره اند تا روز جمعه و اولین بار دیدم استرس کار داره برام جالب بود همسر معمولا استرس نداشت .الان هم رفته خدا داند کی تشریف فرما بشه من هم به امر شریف و عزیز و دوست داشتنی خانه داری مشغولم و دعاگوی عزیزان امیدوارم در این هوای دل انگیز (البته کمی طرف ما سر دشده )دلهاتون غرق آرامش و وجودتون در آسایش باشه. انشاالله