چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۱ | 21:16 | مامان فرشته -
دیروز رفتم ماموریت شب قبلش اصلا نخوابیده بودم تب دخترها بالا بود و ساعت 5صبح رفتم ماموریت بین جلسه ام آر آی و سونو رفتم ساعت یک هم برگشتم بعد رفتیم پیش مادر شوهر زحمت ناهارمون رو کشیده بود من هم مثل قحطی زده ها غذا خوردم بعد با وجودی که از سردرد داشتم میمردم کمک کردم ظرفها رو شستم و اومدیم خونه خودمون و بعدش دختر عنکبوتی دوباره تب کرد تب بالاتر از 40درجه کلی پاشویه کردم و شیاف گذاشتم تا تب اومد 39تا صبح پاشویه کردم و انواع دارو و آب میوه دادمش و صبح به زور تونستم نماز بخونم آقامون ساعت پنج و نیم رفته بود ماموریت ،خلاصه دختر بزرگه از مدرسه موند دختر عنکبوتی هم یه هفته است که مدرسه نرفته الان از پیش بابام برگشتم فشارش رفته بود بالا کلی دلم براش سوخت خیلی مظلوم شده بود دو ساعت پیشش بودم مرتب فشارش رو چک کردم خیلی دلنگرونش هستم نه میتونستم پیشش بمونم نه دلم میومد ولش کنم البته همه خواهر برادرا فعلا اونجا هستند خدایا خیلی چاکرتم اما به عظمتت قسم یه کم بهم آرامش بده و مشکلاتم رو کم کن .همین حالا حال همه عزیزانم رو خوب کن تمام خواهرزاده هام آنفلوانزا گرفتند از دم بچه های خودم هم که معلومه .