سه هفته پیش خواهر اولی و شوهرخواهر سومی کرونای شدیدی گرفتند بطوریکه یکهفته کامل درگیر شدید بودند و تمام راههای درمانی رو طی میکردن و بهبودی خیلی کم بود منم مرتب سرمیزدم وکلی مسخره بازی که این ویروس چیه شما خیلی تیتیش مامانی هستید و از انجایی که روزگار همیشه در کمین منه که یه چی بگم اون تلافی کنه چند روز بعد چنان سردرد وبدن درد تب و گلودرد وسرگیجه وتنگی نفس و.......................گرفتم که دوهفته نتونستم از جا بلند شم وواسه اینکه بقیه زیاد نگران نشن اصلا نگفتم به هیچکی و کم کم بقیه از فقدان و نبودن من شک کردند
یه بار هم غش کردم وتست رپید دادم و همونجا اعلام شد مثبت هستم روزگار بسیار خسته کننده ای گذشت و اصلا این دو هفته جز زندگی من حساب نشد چون در عالم هپروت بودم اما مزیتش این بود کتابهای صوتی ملت عشق و باخانمان و اب نبات دارچینی رو که چند هفته بود خریده بودم و گوش نمیدادم رو همه در بستر بیماری گوش میدادم تنها کار مفیدم همین بود اخراش از خوب شدنم نا امید بودم رفتم سی تی تا مشکلی نداره دیگه شروع کردم دوباره داروهای معده رو خوردن هنوز اوکی نیستم اما میدونم تمام نفس تنگی ها و درد شدید سینه از معده لامذهب هست که به هیچ صراطی مستقیم نیست .با خودم قرار گذاشتم بهتر شدم برم چند تا کار عقب مونده رو انجام بدم اما هنوز روی روال نیستم قدر سلامتی بدونید که بی پول میشه نفس کشید با کوویدپولدار عالم هم باشی نمیشه و توی این دوهفته یه نفس کشیدن راحت آرزوی من شده بود وهست.