ماهها بود طبقه بالای همه کمد دیواری های و یکی دوتا قسمت وسط رو میخواستم سروسامون بدم انبوه وسایلی که اصلا زمانی نداشتم برای اینکه اونها رو چک کنم قبلترها تعداد زیادی از این پوشیدنی هایی که بعضا یک بار هم پوشیده نشده بود رد کردم رفت و فقط دلم میخواست بقیه ازشون استفاده کنند نمیدونم این باورم درسته یانه که هر وسیله ای رسالتی داره و نباید بیهوده از بین بره خلاصه کمبود وقت معضلی بود تا امسال که ساعت کاریمون رو بخاطر کاهش مصرف انرژی روزی یکساعت کم کردن از طرفی برای سر زدن به خونه بابا روز پنجشنبه صبح بعهده گرفتم و در طول هفته تقریبا روزی یک بار نهایتا هفته ای 5بار سر میزنم و سعی در مدیریت دارم چون هر چه بیشتر میرفتم وابسته تر میشدند و متوقع تر و اگر نمیرفتم عذاب وجدان اذیتم میکرد.
خلاصه همین یه ساعت کمتر رفتن اداره کلی انرژی برام ذخیره میکرد میرفتم خونه تقریبا ساعت 4/5عصر ناهارم خورده بودم وچرت بعد از ظهر هم زده بودم و پرانرژی شروع کردم یکی یکی کمدها رو بررسی کردم متاسفانه باید اعتراف کنم عادت انباشتگی هم دارم وسایلی که سالها نگه میدارم شاید روزی بدرد بخوره وقتی میزارم بره چند روز بعد لازم میشه![]()
خلاصه خونه ما 4تا اتاق داره و 4کمد دیواری 3تا کمد دیواری کامل بررسی شد دو تا پلاستیک بزرگ لباس انواع سایز بهمراه یه پلاستیک بزرگتر اسباب بازی که همسر زحمتش کشید رسوند دست یه خانواده بزرگ غیر ایرانی.کلی جا باز شد و یه تعداد پشتی بود که دادم همسر برد تا باهاشون بالش پنبه ای زیر سری بسازند که مبادا رسالتشون فراموش بشه![]()
یه عالمه روغن بادام وکرچک و...همه رو گذاشتم جلو ایینه کنسول که استفاده بشه و چقدر غنایم دیگه پیدا شداز انواع نخ و سوزن و قیچی و همه رو تقریبا ساماندهی کردم چند تا اسباب بازی و کتاب هم دادم بچه های فامیل که میدونم سه سوته به فنا میرند
اما ذوقشون رو دوست دارم هرچند اشباع هستند.
یه لباس بچگی هرکدوم از دخترا رو نگه داشتم هی میدیدن و ذوق میکردن وعروسکهاشون که باهاشون خاطره داشتند و یه کارتنش رفت دوباره توی کمد برا یادگاری و شاید یه روزی بدم بچه هاشون که نمیدونم نسل بعد اصلا با اسباب بازی بازی کنند یا اونا هم در فضای مجازی غرق باشند الله اعلم
از شما چه پنهون توی قسمت جاجورابی جاکفشی دارم یه خونه عروسکی واسه خودم درست میکنم از بس چیزای ریز میز کوچولو دوست دارم
شاید یه روزی با نوه هام بازی کردم خوشبحالشون میشه![]()
ایندفعه برخلاف همیشه که ساماندهی خیلی طول میکشه سر یکهفته همشون انجام شد.
یه کمد ساخته بودیم وسط اتاق که فضای اتاق به دوقسمت تقسیم میشد بچه ها گیردادن خفه هست و چند بار به نصابش برا جابجایی زنگ زدیم گرفتار بود یه روز کامل با همسر و دخترا جابجاش کردیم خدا رو شکر خیلی عالی و با دقت بدون خسارت رفت کنار دیوار فضای اتاق کلی باز شد بچه ها از تختهای صورتی که کاملا نوبودند خسته بودند گذاشتم تو دیوار شاید یه بچه با هزینه کم صاحب تخت بشه یکیش رو فروختم 200 خودم دوتاش رو ده سال پیش 110خریده بودم با تشک یعنی توی مملکت سنگ هم بخری بهتر از نگه داشتن پول هست.
کفی تخت قبلی خودمون روبرداشتن و تشکهاشون که پارسال عوض کرده بودم روگذاشتن با یه پارچه روتختی خیلی قشنگ سوغاتی اتاقشون بدون هزینه تغییر کرد.
مبلهامون خیلی استفاده کرده بودیم بچه ها اصرار به تعویض داشتند همسر یه مبلغی داشت که یه جورایی هدیه بهش رسیده بود سه سال گذاشته بود بانک و بی ارزش شده بود باهاش صحبت کردم یه مبلغ روش گذاشتم ویه دست مبل تومایه های یاسی و صورتی خیلی کم رنگ زیبا خریدیم ومبل قبلی رو گذاشتم دیوار چون تو اطرافیان هیچکی از این مبل ها استفاده نمیکنه و همه قبلا مبلاشون رو عوض کرده بودند ورنگ طوسی وزغالی گرفته بودند و هر سری به ما میگفتن این مبلا ببندازید دور اگه جا داشتم که هنوز ازشون استفاده میکردم والله فقط زباله داریم تولید میکنیم بقیه به افکارم میخندند.
خلاصه با پول مبلها 8کیلو میگو خریدیم
یه صندلی کامپیوتر نو داشتیم که عملا استفاده نشده بود و جا نداشتم اونم یک چهارم قیمت گذاشتم دیوار که چند ساعت بعد رفت.
و خلاصه کلی خونه سبک شده اما هنوز یه عالمه وسیله هست که باید دل بکنم تا برند.
بنا به خواست دختر بزرگه اتاق خواب بالا که جدیدترین کمد دیواری رو داشت ,از اول خیلی دلش میخواست اتاقش باشه یه سال هم به بهونه کنکور اشغالش کرده بود بالاخره همسر رو راضی کردم وسایلمون رو اوردیم پایین و دختر رفت بالا و نتیجه این شد اتاق درهم برهم اون شد یه اتاق خواب شکیل واسه ما واتاق خواب خوشگل ما تبدیل شده به شده یه اتاق خواب بی سرو سامان باشد که رستگار شود. البته اتاقش فرش درستی نداره وکلا برای یه نفر خیلی بزرگه .
خدایا شکرت برای این روزهایی که فشار اقتصادی اونقدر بالا رفته که قسطهایی این ماه روندادم و این تقریبا بی سابقه هست .خدا گر زحکمت ببندد دری زرحمت گشاید در دیگری