ما ادما موجودات عجیبی هستیم دچار تناقض های عجیبی میشیم خودمم هم بعضی وقتا شاید همینطور باشم.
۱-توی اداره داره بحث میکنه اخرش میگه فردای این رژیم چی بپوشیم
تاپ میپوشم میام اداره بعد چند روز بعد رفته جلسه پسرش از پوشش رنگ جلف و ارایش غلیظ مادرا شاکیه
۲-به همکارای محیط سفارش کرده بچه ها یه جور کار کنید حقوقتون حلال باشه بعد توی چند سالی که همسرش پستی داره یک روز در میون اومده سرکار و اواخر دیگه رسما یه دوماهی پیداش نبود فرمودن یه عالمه مرخصی هم ذخیره دارن
۳-استعلاجی گرفته برای بیماری بعد با دو بچه کوچیک با ماشین شخصی ۲۴ساعت راه پیموده رفتند مشهد ولی گیر میدن به دو ساعت پاس قانونی همکار دیگه که فلانی نیستش
۴-یه انگشتر دید دستم گفت چقدر شما تجملاتی هستی بعد مدتها وسط حرفاش از دزدیده شدن گردن بند گرون قیمتش که ده برابر انگشترمن قیمت داشت خبر داد
۵-همشهریمه توی یه شهر بزرگ و مذهبی زندگی میکنه بچه هاش فارسی حرف میزنند توی مشهد بچه هام رو دیده میگه چرا بچه هات فارسی حرف میزنند ومحلی حرف نمیزنند میگم تو خانواده مون همه مون با بچه ها فارسی حرف میزنیم خوب بچه های خودتم فارسی حرف میزنند میگه خوب فرق میکنه اینا تو شهر بزرگ بودند
۶-قران میخونه خیلی روزا روزه هست تفکراتش میره سمت چپ اما راحت میتونه دروغ بگه
۷-همکاری چند روز نیومده حقوق شهریورش رو ندادند اونی که ۳ماه نیومده کارش که ندارند رفت تو مرکز استان جای بالاتر
۸-هر روز از بی عدالتی میگه و حرص میخوره وقتی میگم فلانی سرکار نیست کاریش ندارن میگه خوب حق داره همسرش ریسه و ما هم بودیم همینطور بودیم
۹-خواهرم بچه بود از این شلوار بندی ها براش خریدم ....اومده بود خونمون گیر داده بود این چیه و خواهرم با چشم گریون نپوشید چند روز بعد پای دختراش همین شلوارا بود
۱۰-راهنمایی بودم خواستم برم تئاتر گفت وای میرن اونجا ال میشه بل میشه موش دوند نرفتم بعد دختر خودش تو تئاتر بود
۱۱-بخاطر دیسک گردن اخر وقت دو ساعت پاس گرفتم اومده بود اتاق داد وبیداد فلانی هیچ وقت نیست خانومش هر روز ساعت ۱۰میومد بی هیچ تذکری
۱۲-معوقاتمون دادند ۴۰درصد کم کردن که بودجه نداریم گفتم از همه کم کردید ؟کاشف بعمل اومد کارانه خودشون که مبلغش هم ۳برابر ما هست رو ۱۰۰درصد رد کردند منم تو جلسه عمومی که خواستند مظلوم نمایی کنند شستمشون و گفتم اگر سفره کوچیکه اول پدر خونه نمیخوره
۱۳-جلوی هیچ کار غیر قانونی رو نمیگیره وقتی تذکر میدم میگه دلم خونه اما زیر ابی میره و هم کاسه هست
۱۴-داد وبیداد میکرد و معترض بود کنار ساحل موسیقی محلی هست و شکایت به مقامات اون موقع بعد دربه در دنبال مجوز همون موسیقی برای عروسی اطرافیانش بود
۱۵-یه جورایی رفتن کربلا و حادثه عاشورا رو به سخره میگیره موقع بیماری عزیزانش نذر چندین ساله غذا توی محرم داره
و بیشمار تناقض دیگر که از حوصله این نوشته خارج است این ۱۵مورد
نمونه هایی است که بیشمار دوربرم هست .زجر میکشم اینا از همه قشری بودند خیلی مذهبی ،مذهبی ،ملی مذهبی ،بی قید
و حتما خودمم دارای تناقض هستم و کلا انگار همه قید وبندها برای اطرافیانمون هست و خودمون مجزاییم نتیجه اش حس های بدی که از هم میگیریم و روزامون رو خراب میکنه