سلام قشنگای من صدای من رو از بیمارستان نههههه از خونه روی مبلی که زیر فشار وزن من جیغ بنفش میکشه میشنوید😉
چی بگم والله بگم حکمته نمیدونم
پس از اینهمه دکتر رفتن و استرس ومشاوره و کارهای بیمه و جور کردن هزینه عمل و برنامه ریزی اعضا خانواده و.... و طبق تماس تلفنی های مکرر با مطب دکتر راهی شیراز شدیم
خواهرم با دودختر وپسرش من رو همراهی و شرمنده کردند صبح زود بعد نماز صبح راهی شدیم و ساعت ۱۱رسیدیم شیراز
گفته بودن ۵مطب باش اقا من چهار ونیم اسنپ گرفتم کل وسایلم رو هم برداشتم که بعد از مطب برم بیمارستان و بستری بشم
یه ربع به ۵مطب بودم که غلغله بود بعد کلی توضیح به یکی از منشی ها(۳تا منشی داشت) پذیرش شدم گفت بشین دکتر تو راهه
دکتر اومد وهی ما رفتیم گفت نه من گفتم ۸به بعد والله اصلا نه به ما شماره داده بود نه زمان ما نشستیم شد ۸ای بابا قبلا هم توی همین مطب ۵ساعت منتظر شده بودم خلاصه بعد از اومدن ورفتن وغرزدن و....ساعت ده رفتم پیش دکتر گفت نه الان لازم نیست عمل کنید
ای بابا دکتر عزیز شما خودتون گفتید این ام ار ای منه اینم خودمم
هر چی ما اصرار دکتر انکار حالا ما راضی به عمل دکتر ناراضی
گفتم اقای دکتر جون جدت سی دی رو چک کن دکتر می خندید خلاصه به من گفت والله من خیلی ام پول لازم دارم اما شما فعلا عمل نکن😂😂😂
رفتم دست به دامان منشی شدم گفتم والله من یه لشکر ادم اوردم برای مراقبتم ،کلی انرژی گذاشتم کلی استرس تا تصمیم به عمل گرفتم رفت دوباره با دکتر صحبت کرد گفت نه😒
حاضر بودم برا حفظ ابروم برم یه کلیه ای طحالی چیزی عمل کنم 😂😂😂😂😂😂
خلاصه هر چی من چک وچونه زدم فایده نداشت قرار شد یه ماه دیگه ام ار ای بدم و یه سری دستورات همیشگی رعایت کنم و ام ر ای رو بفرستم ببینم بعدا چی میگه
حالا از ۴۰نفر بیمار قبل از من ۳۰تا نامه عمل دستشون بود من هی میگفتم به منشی نوبتای عمل پرشد نوبت من نمیشه
خلاصه تا برگشتم خونه ساعت ۱۲شدو کلی مسخره شدم😅😅😅
فرداش تلفنها شروع شد به خواهرم که حال مریض عمل کرده بپرسن😅😅😅
ما هم شرمنده شون شدیم😉😉😉
خلاصه فرداصبحش رفتیم به اصرار دختر خواهرم عمارت شاپوری که خیلی قشنگ بود و بعدش هم یه گشتی تو خیابون زند وبرگشتبم خونه ناهار خوردیم وحرکت به سمت ولایت
هوای شیراز خیلی عالی بود ولی خداییش خورشیدش خیلی پرانرژی تر خورشید ما بود جزغاله مون کرد باید حتما تو سایه راه میرفتیم
چقدر دلم میخواد برم یکماه شیراز بمونم و همه جاش رو بگردم
حالا موندم چطور برم سرکار دکتر گفت شما لبه تیغ عمل هستی اما علت اصلی دردها استرس هست برو براش کاری کن
دکترم فقط دیسک کمر وگردن عمل میکنه وهیچ بیمار غیر نیاز به عمل رو نمیبینه و بابت مشاوره و دیدن سی دی هزینه نمیگرفت ولی بیمار رو نمیدید.یعنی در تجربه و مهارتش شکی ندارم واسه همین بعد از مشاوره با ۴جراح ایشون رو انتخاب کردم
بنظرتون چه اتفاقی رخ داد حکمتش چی بود
الهی همه حال دلتون خوب باشه وبه همه آرزوهای قشنگتون برسید شرمنده شما هم شدما 😂😂😂