خوب چند روزه ننوشتم نمیدونم حوصله ام نبود
پنج شنبه :شب دخترا رو بردیم بیرون دختر حواهرم که کربلا رفته هم زنگ زدم اومد چهار تایی پشت نشستن رفتیم پیتزا سفارش دادیم پرسپولیس هم قهرمان شده بود همسر گفت بریم جای خلوت الان همه جا شلوغ میشه وخطرناک رفتیم از سوپری هله وهوله گرفتیم رعتیم یه جای خلوت گیر اوردیم نشستیم همینکه زیرانداز انداختیم کل موتور وماشینهای کارنوال شادی اومدن چند متری ما مراسم بزن بکوب داشتن😅😅😅کلی خندیدیم
رورجمعه بالاخره تصمیم سه ساله برای کراتین مو رو عملی کردم سرعت عمل رو داشته باشید😂😂😂و البته از بس وقتی از خواب بیدار میشدم انگار تو برق زده باشنم موهام سیخ سیخی بود ومایه خنده شیطونها که موهاشون صافه اخه از وقتی دنیا اومدن من اوایل فقط شامپو جانسون براشون میگرفتم ومن از وقتی دنیا اومدم از شامپو تخم مرغی گرفته تا تاید وریکا😅😅😅😅هرچی موجود بوده زدن به موهام تازه کوتاه کردن مو جز گناهان کبیره بود و همیشه موقع شونه زدن من در میرفتم و بالاخره وسط کوچه دستگیر میشدم 😁اخ یادم میفته دردم میگیره
خلاصه الان صاف ترین وزیباترین مو در خونه برای منه و کلی خنده وشوخی بابت حرکات افاده ای بنده😅
شنبه :درد شدید گردن وکمر بعلت نشستن طولانی ۶ساعته در ارایشگاه
یکشنبه :صبح بساط قورمه سبزی گذاشتم عصر رفتم ختم خانوم همسایه بعد رفتم خونه بابام که قرار شد یه ساعت ببرمشون بیرون و البته بیرون رفتن همانا وموندن تا الان کنار دریا همان ،موهام موج برداشت😒 کلی گرفتاری بابت امتحان بچه ها داشتم و البته گوشزد کردم اما انگار متوجه نمیشدن دلمم نیومد چیزی بگم دیگه موندیم بعدش چند تا از بچه ها اومدن داداش شام جوجه گرفت وبساط تنقلات وچایی هم اوردن
راستی امروز کلا حالم خوب نبود و داشتم میرفتم تو فاز ناشکری یادم اومد چند روز پیش همسر که مریض شد یه کاغذ باطله برداشته بودم و پشتش نوشته بودم "خدایا غلط کردم دیگه ناشکری نمیکنم"و گذاشته بودم لای قران کوچیکی روی اوپن اشپزخونه
رفتم کاغذه رو دیدم خندیدم حالم خوب شد پاشدم ناهار درست کردم و ظرفها رو شستم
خدایا شکر برای همه نعمت ها برای دغدغه ها برای کاری که هست که استرس رفتنش رو دارم دوستتت دارم خدا 😘😘😘