دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۲ | 23:56 | مامان فرشته -
دختر بزرگه امشب برگشت ظهر با یکی از دختردایی ها بلیط گرفته بود بقیه قرار بود برگردن اما موندن چهارشنبه با داداش برگردن اما اینا دیگه حوصله شون سر رفته بود سوغاتی برامون سرماخوردگی اورده😅😅برگشته هی قربون صدقه ابجیاش میره و هی میگه اخی هبچ جا خونه ادم نمیشه راستش دلش به رفتن نبود اما من گفتم برو تجربه است دیگه چند تا دختر دانشجو هستید اپارتمان هم امنه چون چند تا دیگه فامیلا اونجا هستند و خیالمون راحت بود خواهرم هم نزدیکشون بود گرچه به خواهرم سر نزده بودند و بیشترش تو خونه بودن و فقط یه هیپر استار و عمارت شاپوری و یه جای تفریحی دیگه رفته بودتد
خلاصه برگشت سریع سوپ اماده گذاشتم و دو سه تا دمنوش دادم ویه قرص سیتریزین انشاالله زود بهتر بشه