دوشنبه نهم بهمن ۱۳۹۱ | 12:46 | مامان فرشته -
چند سال پیش بابای دوستم فوت شده بود رفتیم مراسم ختم تو راه یکی از همکارا تعریف کرد که چند وقت پیش رفته مراسم ختم و به دختر اون مرحوم گفته درگذشت باباتون رو تبریک میگم و یه دفعه پخ زده بود زیر خنده میگفت یه لحظه خودم رو جمع کردم و از خجالت داشتم میمردم اون بنده خدا به روی خودش نیورد خدا خفش کنه ما رسیدیم مراسم ختم همینکه تسلیت گفتیم من یاد خاطره همکارم افتادم حالا چادر بسر زدم زیر خنده خدا روشکر چادر برای اینجور مواقع خوبه همه فکر میکردند دارم گریه میکنم.ولی اونهای که بام بودند فهمیدند چه خبره.عدم کنترل خنده معضلیه که من همیشه دارم مخصوصا تو جلسات اداره که همکارا مرتب سوتی میدن من نمیتونم خودم رو کنترل کنم.