چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۱ | 17:52 | مامان فرشته -
داشتم وب گردی میکردم دیدم به قول پریا جون حال همه کدبانوهای گرامی بده وای این چه اتفاقی افتاده سریع بلند شدم واسه همه اسفند دود کردم و الان نزدیک اذان مغرب هست برای همه از خدا خواستم شادی مهمون قلب همه باشه همین الان.
منم تصمیم گرفتم حرف آبجی کوچیکه (کوزت)رو گوش بدم و آقای همسر رو ببخشم و بگم دفعه دیگه اگه خواستی نقدی حساب کنی برو قشنگ یه وام 20میلیون تومنی بگیر اون موقع شاید قبول کردم و گرنه همون یه شاخه گل طبیعی برام دنیا می ارزید البته به قول خواهر من خیلی سختگیرم اما نه البته سعی میکنم یه کم خودم رو تغییر بدم اما عوض نمیتونم بشم به خدا لطفا من رو نصیحت کنید خواهش میکنم سعی میکنم دیگه زیاد فداکاری نکنم البته از بس قصه دهقان فداکار و پطروس و این جور چیزها خوندیم سریال اوشین و هانیکو دیدیم ما اینجور بزرگ شدیم مامانامون هم به قول آرزوخانم همش گذشت و فداکاری یادمون دادند زندگی کردن که یادمون ندادند قربون همه اونهای که میان بهم سر میزنند.دوستتون دارم.