اومدم بنویسم که دوباره مشهدم اینبار بعنوان همراه مادر و خادم مادر وقتی داداش دست ودلباز از مادر پرسیده با کدوم یک از دخترات راحت تری بری مشهد گفته من (البته ناگفته نماند چند وقت پیش من به شوخی گفتم مامان اگه خواستند بفرستنت سفر بگو با من راحت تری
)اینم یه زیارت رانتی .
دیشب رسیدیم توی هتل هستیم داداشا رفتن حرم اما من همراه مادرم ومادر اصلا حال نداره گذاشتم خوب استراحت کنه سرحال شد امشب ببرمش.خدا رو شکر برای زیارت مجدد. برام دعا کنید بتونم خوب از مادر مراقبت کنم چون واقعا ناتوان شده.
در مورد پست های قبلی واقعا عذرخواهم چون واقعا نمیدونستم چقدر نمره مصاحبه تاثیر داره و کلا شفاف نبود و هنوزم نیست اما میترسم زود قضاوت کرده باشم.به هرحال اون بحران هم گذشت و دیگه به هرچه پیش آید خوش آید راضیم والبته که چاره ای دیگه جز این ندارم.
ممنونم کنارم هستید و برام کامنت میزارید به بودن همتون دلخوشم .