تا حدودی بهتر شده ام تا الان چیزیم نشده بعدش هم نمیشه این جمله رو در تمام شبها که تا صبح چشم بر هم نزاشتم به خودم گفتم.سرفه ها خیلی کمتر شده دردهای عضلانی هم قابل تحمل تر .درمان علامتی ادامه داره و امیدوارم که هفته آینده بدون هیچ درد وکسالتی شروع بشه.چند شب پیش که خسته از درد روی چند بالش به حالت چمباتمه خوابیده بودم صدای قطرات باروون می اومد نا نداشتم که پاشم ساعت ۱شب بود و من با حسرت به صدای باروون گوش میدادم تمام توانم رو به خرج دادم و پا شدم یه چیزی رو سرم کشیدم رفتم توی حیاط روی پله ها کنار نرده ها نشستم باروون نم نم و آرووم می بارید و من هوای تازه رو به ریه های خسته و خراشیده ام هدیه میدادم .آقا خرگوشه هم کنارم نشسته بود و من به گل های کاغذی رنگارنگ روبه رویم چشم دوخته بودم و سعی میکردم در بین همه دردها به زیبایی ها فکر کنم .حس بویایی ام رفته بود و بوی خاک نم خورده به مشامم نمی رسید و هنوز هم برنگشته.اما بعدش حالم بهتر شده بود و برگشتم جلد اول آن شرلی رو برداشتم و شروع کردم به خوندنش .مدتها بود کتاب کاغذی دستم نگرفته بودم و فقط صوتی گوش میدادم .از اون شب کمی بهتر شدم ولی واقعا اگر همون روز اول که تب داشتم اقدام کرده بودم به درمان علامتی به اینجا نمیرسید با خوردن هر ۴ساعت استامینوفن خودم رو سرپا نگه داشتم تا وقتی که دیگه توانی برام نموند باز خدا رو شکر.
سال نو میلادی هم مبارک دلم دیدن یه فیلم کریسمسی میخواد که بچه ها دانلود کردن دلم میخواد با حال خوب بشینم نگاه کنم.
امشب شب آرزوهاست من نمیدونم پارسال چی آرزو کردم اما امشب از خدا برای تمام جهان آرامش و صلح و زیبایی آرزو میکنم لذت بردن از کوچکترین نعمتها و دلخوشی ها ،پایان جنگ و سیاهی و تباهی ،
قلبهاتون پر از نور خدا ،آرامش ،سلامتی و لذتهای ناب زندگی .
مرا هم در زمزمه های عاشقانه تون فراموش نکنید .