۱-دختر کوچیکه بیماره.و مدرسه نرفته و دیشب سردرد شدید داشت بهش مسکن دادم و بخور و آبجی بزرگش هم در نبود من واسه اش سوپ پخته بود بهش داده بود الان باباش بردش دکتر .بی اشتها هم هست .امسال زیاد مریض میشه هم استرس درس داره هم خیلی حساس شده .
۲-مامان خیلی وابسته میشه به بعضی هامون و با دو سه تامون حالش خوب نیست و وقتی اون بنده های خدا شیفت هستند بدخلقی میکنه گریه میکنه و خیلی اذیت میشیم و خستگی تو تن اونها هم میمونه امیدوارم داروهاش موثر باشه و آرومتر بشه.
۳-دیشب یه برنامه دورهمی واسه یه سری همکارا بود بازنشسته ها هم بودن منم دعوت گرفتن و بالاخره بعد از۴ماه رفتم دوستان و همکاران رو دیدم با وجودی که کل ۵ساعتی که دورهم بودیم برق نبود و خونه باغ تاریک بود اما یه جمع صمیمی و خیلی خوبی بود حالم بهتر شد و خیلی خوشحالم که من رو هم دعوت کرده بودند .فقط،حیف شد نشد عکس یادگاری بگیریم و خونه باغی که یه حیاط بسیار بزرگ و زیبایی داشت رو نتونستیم بخاطر تاریکی بگردیم نور یه لامپ سیار وصل به ماشین تنها روشنایی مون بود ولی باز هم خوب بود شاید تاثیر گذران عمر هست که برای این چیزا دیگه حرص نمیخوریم.
۴_گنج خونمون داره یه کلیپ روانشناسی انگلیسی رو برا آبجی هاش ترجمه میکنه بعد بعضی کلمات رو معادل فارسیش نمیتونه بگه ما به شوخی اداش درمیاریم بهش برخورد و باهامون حرف نزد .مادرجون ما ذوقمون رو اینطوری نشون میدیم.والله
۵-همسر رفته دفتر اسناد رسمی واسه تمدید رضایتنامه برای پاسپورت من ،بعد به رئیس دفترخونه گفته نمیشه یه کم بیشتر هزینه کنم که ممنوع الورود به کشور هم بشه![]()
۶-هوا سرد شده حسابی ؛همین پریروز بود که اینقدر گرم بود که کل و در پنجره ها رو باز کردم .الان در حال یخ زدن هستیم.ییلاق قشلاقی شده نگو و نپرس.
برای همه تون روزهای آرووم و شاد و پربرکت آرزو میکنم الهی که از خوب و بد زندگیتون راضی باشید و بدونیم همه چیز در گذرست.و هیچ چیز باقی نمیمونه .نه شادی نه سختی .