عید در راه است و من دلم برای یه خونه تکونی دبش تنگ شده اما امسال درد کمرم نمیزاره همه چی رو بریزم بیرون و همه جارو تمیز کنم .
تصمیم گرفتم هر هفته یه قسمت از کارها رو انجام بدم اگه خدا بخواد .دیروز همسر مرخصی گرفته و تا آخر هفته میخواد استراحت کنه دیروز خونه رو مثل یه دسته گل کرده بود چه شوهر کدبانویی داریم و نمیدونستیم.خلاصه بنده خدا نا نداشت پرسیدم حالا کار خونه سخت تره یا اداره که گفت :البته کار خونه سخت تره من هم پیروزمندانه نگاش کردم و تو دلم گفتم حالا ببین که من هم باید اداره برم هم کار خونه انجام بدم چه میکشم .
خلاصه عصر رفتیم یه سر نمایشگاه یه آیینه کنسول سفارش دادیم و قرار 5 روز دیگه بیاد خدا کنه قولشون قول باشه.الان خونمون کمی شبیه جایی است که انسان در آن زیست میکند و گرنه روز های دیگر بازار شام است که لنگه جوراب تو یخچال است و شیشه سس در کمد دیواری آرمیده است.باید به شوهر بگم که نت رو وصل کنه دارم دق میکنم خوب.خدا کنه عید برای همه پر از شادی و عشق و آرامش باشد انشاءالله