سالها قبل که گرفتارتر بودم و شاغل و یه عالمه مسئولیت هرطور بود دهه محرم حتما روزی یه جلسه روضه رو میرفتم حتی با وجود بچه شیرخواره معمولا یه طوری خودم رو میرساندم هم محل جلسه دورتر هم من گرفتارتر.شده بود بچه به بغل تو ماشین یا موتورسیکلت ؛اما این سالهای اخیر نمیدونم وقتم بی برکت شده که امسال از یازده شب رو فقط ۵شب رفتم با وجود اینکه هم در چند قدمی خونه خودمون هم روبرو منزل بابا مراسم بود اما توفیق نشد مخصوصا دیشب که شب عاشورا بود و برام مهم بود اینقد دیروز صبح و عصر مشغول بودم هال رو تمیز کردم و آشپزخونه رو مرتب کردم که غروب فقط با خستگی تونستم نماز بخونم و تصمیم داشتم برم مسجد که نرفتم و چون دختر بزرگه دلش شله زرد میخواست براش پختم و عالی دراومد .
غم بزرگی رو سینه ام بود تا صبح هم بیدار بودم دلم میخواست یه مراسم ویژه هست بعضی حسینیه ها شب عاشورا دارند شرکت کنم یه ساعت مانده به اذان صبح که یکنوا میخونند مکن ای صبح طلوع اما حال همسر خوب نبود با وجودی که بهم قول داده بود اما به روش نیوردم به جاش نوحه دانلود کردم رفتم توی بالکن تا گفتن اذان صبح گوش دادم و با خودم زمزمه کردم.و کمی سبک شدم نماز صبح خوندم و خوابیدم ظهر هم در حیاط،زدند و دو تا ظرف عدس پلو از همسایه هایی که نمی شناختیمشون رسید. قبول باشه منم همون موقع نذر خودم رو نوشتم که اگر برآورده شد همین روز نذری بدم اما هویج پلو با مرغ انشاالله
عصر رفتم به مادر سر زدم و بعد هم مسجد و مراسم که دلی سبک شده برگشتیم منزل و طبق روال هرساله شب یازدهم شمع در حیاط روشن کردیم البته همیشه با دختر کوچیکه اینکار رو انجام میدادیم اما امشب خواب بود با دختر وسطی رفتیم توی کوچه و به صد زحمت شمع ها روشن شد چون باد شدید بود شمع ها رو داخل شیشه گذاشتیم .
این شعر رو خیلی دوست دارم البته با صدای خود شاعر دلچسب تر :
با دستای زخمی و تاول زده
خودم مشک سوراخ رو برداشتم
رقیه تو گوشاش گوشواره بود
یه شمشیر چوبی اگه داشتم...
چقدر سعی کردم که بابابزرگ
سرش از جلو عمهمون نگذره
توی آتیش خیمهها سوختم
که دودش تو چشم رقیه نره
همینا که نامه نوشتن بیا
همینا که از معرفت دم زدن
عمو کاش بودی و میدیدی که
چقد سیلیاشونو محکم زدن
یه چیزایی دیدم توی کربلا
که حرفام همش نقطه چین میخوره
مث روضه خونا کنایه بگم
که مردم یه روزی زمین میخوره
بمونه که ما بچۀ فاطمه
بمونه که ما زادۀ حیدریم
ما مهمون که بودیم، چرا توی شام
شراب و لب و خیزران، بگذریم
دلهاتون پر از آرامش و حاجاتتون برآورده و عاقبت همه مون ختم بخیر باشه .در پناه خدا باشید.