دیشب خداروشکر دخمل دومی یه کم سرفه هاش کمتر شد و ماهم همه وسایل فردا رو آماده کردیم از کیف و کتاب تا مانتو شلوار و جوراب و..... ناهار سوسانو هم گذاشتیم کنار و وسایل صبحونه اش و به زور ساعت یازده و نیم بود که خوابیدند میخواستند تا صبح کارتون نگاه کنن ماهم تا چشم گذاشتیم دیدیم ساعت 6صبح هست سریع نماز مون رو خوندیم برا دخمل مدرسه ای ها لقمه نون و پنیر و گردو گرفتیم نفری یه شیرکوچولو ویه نارنگی گذاشتیم حالا خانم ببینم امروز هم میگه زنگ آخر هیچی نداشتم بخورم یانه پیکاسو که اگه لقمه بزاری براش همیشه لقمه ها کپک زده تو کیفش هست (یه بار سوسانو که از امرز بهش میگم مل مل چون خیلی شبیه مل مل و ملیناز هست کیف پیکاسو رو دید و گفت یه چیز سیاه تو کیف آبجی هست من ترسیدم بعدش کلی خندیدم آخه لقمه ای که من براش گرفته بودم اونقدر کپک زده بود که سیاه شده بود و واقعا هم ترس داشت)خلاصه اگه لقمه نزارم میگه من گشنم بود چرا نذاشتی .خلاصه ما امروز بچه ها را دست آقامون سپردیم و بالاخره ساعت شش و پنجاه و هفت دقیقه به اداره رسیدیم هوووووووووووووووووووووووووورا