پنجشنبه یازدهم مهر ۱۳۹۲ | 22:46 | مامان فرشته -
امروز صبح ساعت شش خواب آلود بلند شدم یه لقمه نون و مربا دادم دست همسر تا موقع خوردن قرص معده اش اذیت نشه و بعد تعویض پانسمان تلپ خوابیدم ساعت هشت و نیم بلند شدم دیدم همه بیدارند جز من بساط صبحونه رو راه انداختم و خونه چون شب قبل تمیز کرده بودم مرتب بود وقتی خونه مرتبه اعصاب من هم آروم آرومه بعد یه اس زدم به شوهر خواهر که همیشه جور ما رو میکشه رفتیم خرید و همسر هم یه کار اداری کوچیک داشت اومد صندلی پشت دراز کشید و بعد بردیمش خونه باباش که همون نزدیکی بود و رفتیم میوه و سبزی و از یه سوپری هم کلی خرید کردیم و حدود یه ساعت و نیم این بنده خدا علاف ما بودتا اومدیم خونه اذون گفته بودند منم تندی املت قارچ من در آوردی خودم رو درست کردم با سبزی خوردن زدیم بر بدن.بعدش نیم ساعت خوابیدم و بلند شدم ظرفها رو شستم دوباره تعویض پانسمان و دادن داروهای همسر و کارهای خونه ساعت 5 رفتم خونه بابام شاید هفت دقیقه هم پیاده راه نیست اما کمرو پاهام خیلی درد گرفت و بعد یه کم استراحت رفتم نونوایی نزدیکشون نون خریدم وای خیلی تو صف موندم چه کار سختیه تامن باشم قدر همسرم رو بدونم که میگم مردها کارشون راحتتر از خانمهاست.بعد رفتم خونه بابام و همسر هم توسط داداشش اومد اونجا مدتی که تو خونه هست حسابی بهم ریخته و بی حوصله شده آخه مردی که از 18ساعت بیداری در روز چیزی حدود 14ساعتش بیرون بوده خوب سختشه الان ده روز هست که بیشتر اوقاتش تو خونه به سر میبره
بعد هم رفتیم خونه داداش دست ودلباز شام یه غذای محلی درست کرده بودند تموم خواهرها و برادرها جمع بودند و بعد شام اومدیم خونه و الان هم تعویض پانسمان و شام بچه ها که با ما نیومده بودند و دادن داروهای همسر و خلاصه خدا رو شکر اوضاع انشاءالله تا آخر هفته آینده در خونه عادی خواهد شد.